امام هشتم عليهالسلام در فرصتهاى مناسب، از تفسيرهاى نادرست قرآن کريم جلوگيرى کرده و معناى صحيح آيه را بيان ميکرد. در اينجا دو مورد را با هم بررسی مینماییم:
1. حضرت رضا عليهالسلام در يکى از جلسات علمى که در دربار مأمون تشکيل شده بود، حسن بن موساى وشاء از دانشمندان بغدادى که به نمايندگى از سوى علماى عراق در آن جلسه حضور يافته بود را مورد خطاب قرار داده و به او فرمود: اهل عراق اين آيه قرآن را چگونه قرائت ميکنند؟! «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ»؛ اى نوح! او از اهل تو نيست، او عمل غيرصالحى است.» او پاسخ داد: «يابن رسول اللّه! بعضى طبق معمول «إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ؛ او فرزند ناصالحى است.» قرائت ميکنند، اما بعضي ديگر بر اين باورند که خداوند هرگز پسر پيامبرى را مشمول قهر و غضب خود قرار نميدهد و آيه را «اِنَّهُ عَمَلُ غَيْرِ صالِحٍ»؛ «او فرزند آدم بدى است؛ فرزند تو نيست.» قرائت ميکنند و ميگويند: او در واقع از نسل نوح نبود. خداوند به او گفت: اي نوح او از نسل تو نيست. اگر از نسل تو ميبود من به خاطر تو او را نجات ميدادم. امام عليهالسلام فرمود: ابدا اينطور نيست؛ او فرزند حقيقى نوح و از نسل نوح بود. چون بدکار شد و امر خدا را عصيان کرد، پيوند معنوياش با نوح بريده شد و به نوح گفته شد: اين فرزند تو ناصالح است، از اين رو نميتواند در رديف صالحان قرار گيرد.
2. امام هشتم عليهالسلام گاهى با دانشمندان علم کلام و اهل حديث و انديشمندان اهل سنت به گفتگو مينشست و درباره آيات الهي و صفات ربوبى با آنان به جدال احسن و مناظره منطقى ميپرداخت. گزارش يکى از اين جلسات را با هم ميخوانيم:
ابو قرّه محدث از صفوان بن يحيى يار ديرين امام هشتم عليهالسلام درخواست کرد تا جلسه گفتگوئى را با امام رضا عليهالسلام ترتيب دهد. ابوقرّه محدث در آن نشست بعد از طرح پرسشهائى در مورد احکام دين و حلال و حرام، سخن را به موضوع توحيد کشانيده و از صفات پروردگار سخن گفت؛ وى از امام رضا عليهالسلام پرسيد: به ما روايت کردهاند که خداوند هم سخن بودن خود را به حضرت موسى عليهالسلام و ديدار خود را به حضرت محمد صلياللهعليهوآله عطا کرده است! آيا چنين است؟ امام فرمود: اى ابو قرّه! به من بگو، اين آيات را چه کسى بر جن و انس ابلاغ کرده است؟! «لا تُدْرِکُهُ الاَْبْصار»؛ «ديدهها او را درک نميکنند»، «وَلايُحيطُونَ بِهِ عِلْما»؛ «دانش مخلوقات به او احاطه نميکند.» «وَ لَيْسَ کَمِثْلِهِ شَيْءٌ»؛ «چيزى مانند او نيست.» آيا به غير از محمد صلياللهعليهوآله کسى ديگر اين آيات را به ما رسانده است؟
ابو قرّه گفت: درست است؛ اين آيات را حضرت محمد صلياللهعليهوآله آورده است.
امام فرمود: چگونه ممکن است فردى به سوى تمام مخلوق بيايد و به آنها اعلام کند که من از طرف خدا آمدهام و مردم را با فرمان خدا به سوى خدا بخواند و اين آيات را بر آنان تلاوت کند، سپس همين مرد الهى برخلاف آيات وحيانى که از سوى خدا آنها ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولى خدا جز اين نميخواهد که نور خود را کامل کند.
آورده است، بگويد: من به چشم خود خدا را ديدم و به او احاطه علمي پيدا کردم و او به شکل انسان است!! آيا شما خجالت نميکشيد؟! زنديقها نتوانستند چنين نسبتى به پيامبر صلياللهعليهوآله بدهند که محمد صلياللهعليهوآله از جانب خدا چيزى آورد و سپس از راه ديگر، خلاف آن را گفت.
ابو قرّه در پاسخ گفت: خداوند خودش ميفرمايد:
«وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً اُخْري» ترجمه:«و بار ديگر در فرود آمدن او را مشاهده کرد.»
امام عليهالسلام در جواب فرمود:
در همين سوره آيه ديگرى است و آنچه را که پيامبر صلياللهعليهوآله ديده توضيح ميدهد. خداوند در آنجا ميفرمايد: «ما کَذَبَ الفُؤادُ ما رَأي»
«دل آنچه را ديد دروغ نشمرد.» يعنى دل محمد صلياللهعليهوآله آنچه را که چشمش ديد، دروغ ندانست. سپس در همين سوره، خداوند آنچه را که محمد صلياللهعليهوآله ديده است خبر ميدهد و ميفرمايد: «لَقَدْ رَأي مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْکُبْري»؛
«پيامبر صلياللهعليهوآله از آيات و نشانههاى بسيار بزرگ پروردگارش ديد.» ديدن آيات خداوند غير از ديدن خود اوست. و باز هم خداوند ميفرمايد: «مردم احاطه علمى به خدا پيدا نميکنند». در صورتى که اگر ديدگان او را ببينند علمشان به دريافت و شناخت او احاطه پيدا کرده است.
ابو قره گفت: پس روايات را تکذيب ميفرمائيد؟ حضرت رضا عليهالسلام فرمود: بلي! هرگاه روايات مخالف قرآن باشند، آنها را تکذيب ميکنم و آنچه مسلمانان به آن اتفاق دارند اين است که احاطه علمى به خدا نميتوان يافت. چشمها از اداراک او عاجزند و چيزى مانند او نيست.
برگرفته از سایت آل بیت
نظرات شما عزیزان: